مصاحبه کاوان عمر سلامی با آذر ماجدی

خانم آذر ماجدی یکی از چهرهای شناخته شده در میان مبارزان کمونیست، عضو دفتر سیاسی حزب اتحاد کمونیسم کارگری و رئیس سازمان آزادی زن است که تا کنون  علاوه بر انتشار مقالات بسیار به زبان های فارسی و انگلیسی، کتابی نیز تحت عنوان حقوق زن و اسلام سیاسی به زبان انگلیسی منتشر کرده است. وی از سال 1999 تا 2007 در رسانه های آلترناتیو، رادیو انترناسیونال و تلویزیون کانال جدید تهیه کننده و مجری برنامه های مختلف سیاسی، اجتماعی و در عرصه مساله زنان بوده و برنامه تلویزیونی نیز به زبان انگلیسی به نام "نه به اسلام سیاسی" تهیه و اجرا کرده است. ماجدی با بسیاری رسانه های بین المللی در زمینه مساله زن، سکولاریسم، اوضاع سیاسی ایران مصاحبه داشته و کنفرانس های متعددی را سازمان داده است و در بسیاری دیگر بعنوان سخنران شرکت نموده است.ایشان همچنین کاندید جایزه اما هامفری در سال 2007 و جایزه بوده. خانم ماجدی در این دیدار نحوه آشنایشان با منصور حکمت و تاثیرات منصور بر طیف چب در ایران و جهان را تشریح نموده و همچنین دلایل انشقاقهای اخیر را در احزاب چب توضیح میدهند
کاوان عمر سلامی

چگونه با منصور حکمت آشنا شدید؟


من با خواهر منصور حکمت (ژوبین رازانی) دوست و همکلاسی بودم. از این طریق با ژوبین آشنا شدم.
بنظر شما منصور حکمت تا چه اندازه بر جریانات چپ ایران تاثیر داشت؟
منصور حکمت جنبش چپ در ایران را هم از نظر نظری و هم پراتیک متحول کرد. باید اشاره کنم که تاثیرات منصور حکمت از مرزهای ایران فراتر رفته است. کمونیسم کارگری و نظرات منصور حکمت در جنبش چپ در عراق نیز بسیار تاثیر گذار بوده است.
بدون اغراق میتوان اعلام کرد منصور حکمت یک تعبیر بسیار متفاوتی از مارکسیسم، بویژه پس از چندین دهه مدفون شدن زیر آوار تعابیر بورژوایی، ارائه داد. وی نه تنها درافزوده های بسیاری به مارکسیسم داشت، بلکه از نظر پایه های اجتماعی و طبقاتی نیز جنبش کمونیستی را  متحول کرد. بسط نظرات مارکسیستی در شرایط معاصر یکی از ویژگی های منصور حکمت است. اولین دستاورد او نقد پایه ای و رادیکال پوپولیسم و تعبیر ناسیونالیسم جهان سومی از مارکسیسم بود. سپس کمونیسم کارگری دیدگاه جنبش چپ و مارکسیستی را زیر و رو کرد. اکنون در جنبش چپ ایران برخی مقولات کاملا بایگانی شده اند و مقولات جدیدی به سیستم فکری آن اضافه گردیده و بستر اصلی جنبش کمونیستی بر پایه های اجتماعی – طبقاتی کارگری قرار گرفته است. تاثیرات منصور حکمت در متحول کردن جنبش کمونیستی در ایران بسیار تعیین کننده و ارزشمند بوده است.


آیا گرایش شما به کمونیسم ناشی از تاثیر منصور حکمت بود؟


خیر. من از بچگی تحت تاثیر ایده های مارکسیستی بودم. در واقع من تحت تاثیر پدرم بودم. در طول نوجوانی و دوران دبیرستان از طریق انتشار روزنامه دیواری و سازمان دادن سمینارها میکوشیدم نظرات رادیکال و چپ را میان دانش آموزان اشاعه دهم. اولین باری که به بازداشت تهدید شدم کلاس دوم دبیرستان بودم. قیمت بلیط اتوبوس ها افزایش یافته بود و کل تهران شلوغ بود. من همکلاسی ها را به شورش تشویق کردم. مدیر مدرسه سراغم آمد، محکم بازویم را گرفت و تهدید کرد اگر آرام نگیرم مرا تحویل ساواک خواهد داد. بعد از دیپلم هم زمانی که برای تحصیل به خارج سفر میکردم، ساواک به من تلفن زد و گفت که به اداره ساواک در سلطنت آباد بروم. در آنجا بمدت 3 ساعت دو مامور ساواک مرا تهدید و موعظه کردند که در خارج وارد کار سیاسی نشوم.
ژوبین و من زندگی مشترک را در اواخر انقلاب، در زمستان 1979 در تهران شروع کردیم. من حدود دو ماهی پیش از ژوبین به ایران بازگشته بودم. هر دو بخاطر انقلاب ادامه تحصیل را رها کردیم و به ایران بازگشتیم. از آن زمان فعالیت سیاسی مان مشترک بود. ابتدا در سازمان اتحاد مبارزان کمونیست، سپس حزب کمونیست ایران و بعد از آن حزب کمونیست کارگری. روشن است که من نیز همچون بسیاری دیگر بشدت تحت تاثیر نظرات منصور حکمت بوده و هستم. بنظر من منصور حکمت مارکسیسم را از زیر آوار جنبش های بورژوایی بیرون کشید و احیاء کرد. منصور حکمت درافزوده های بسیار باارزشی به مارکسیسم و پراتیک کمونیستی داشته است. 


چرا بعد از منصور حکمت کمونیسم کارگری نتوانست انسجام خود را حفظ کند؟


نقش منصور حکمت در جنبش کمونیستی و بطریق اولی در حزب کمونیست کارگری منحصر بفرد بود. منصور حکمت بعنوان یک تئوریسین قوی مارکسیست، یک پراتیسین مبتکر و هوشمند کمونیست، یک لیدر برجسته نظری، سیاسی و حزبی موقعیت خود را به یمن بیش از بیست سال فعالیت متمرکز تثبیت کرده بود. منصور حکمت ستون حزب و عامل اصلی وحدت آن بود. یک اعتماد بسیار عمیق در میان اعضاء و کادرهای حزب نسبت به وی موجود بود. هیچ فرد دیگری در رهبری حزب به این موقعیت نزدیک نیز نمی شد. از پیش روشن بود که رهبری و حفظ وحدت حزب پس از منصور حکمت به یکی از معضلات مهم حزب و جنبش کمونیسم کارگری بدل خواهد شد.
منصور حکمت از چند سال پیش از مرگ و قبل از بیماری تلاش برای ساختن یک رهبری منسجم برای حزب را آغاز کرده بود. او تلاش های بیوقفه ای را برای درگیر کردن اعضای رهبری و کادرهای حزب در پروژه های جدید و مطرح کردن آنها به پیش برد. پس از ابتلاء به سرطان تلاش متمرکزی را برای انسجام و وحدت رهبری در "غیاب" خود سازمان داد. در این تلاش به طرح رهبری جمعی برای حزب رسید. این طرح را در پلنوم 14 حزب، آخرین پلنومی که در آن شرکت کرد، مطرح کرد و در مورد لزوم و اهمیت اتخاذ این طرح صحبت کرد. این طرح به اتفاق آراء به تصویب رسید. فکر میکنم که کمتر لیدر سیاسی ای را در تاریخ شاهد بوده ایم که این چنین برای رهبری پس از خود در حزب جان کنده باشد و کوشیده باشد که حزب خود را برای این شرایط آماده کند.
متاسفانه بخشی از رهبری حزب از چند ماه پیش از مرگ منصور حکمت تبلیغات برای جایگزینی طرح رهبری جمعی با طرح لیدر و انتخاب کورش مدرسی بعنوان لیدر را در حزب آغاز کردند. از نظر من این مساله نقش حیاتی در شقه شدن حزب داشت. وحدت رهبری و کادرها در یک حزب کمونیستی حائز اهمیت بسیاری است. منصور حکمت روزمره این وحدت را تامین میکرد و حزب را به پیش میبرد. کس دیگری چنین موقعیت و قابلیتی را در حزب نداشت. لذا رفقایی که خواهان انتخاب لیدر بودند (در ابتدا رهبری حزب به دو دسته طرفدار رهبری جمعی و انتخاب لیدر تقسیم شده بود. دسته دوم حول کورش مدرسی گرد آمدند.) با اصرار کوشیدند که آلترناتیو خود را در حزب حاکم کنند. تبلیغات برای کورش مدرسی در دالان های حزب آغاز شد. همین جا اولین جدایی ها در حزب پدیدار شد. این شرایط را ضرب کنید در سیاست های نادرست و از نظر بخشی از حزب انحرافی، شرایط انشعاب و افتراق را فراهم آورده اید. مساله اینجاست که تبلیغات مثبت برای کورش مدرسی خیلی سریع با تبلیغات منفی و ترور شخصیت بخش دیگر رهبری همراه شد. اعتماد در حزب سلب گردید. یک سال پس از مرگ منصور حکمت رفقای طرفدار کورش مدرسی عملا حزب دیگری را درون حزب ساخته بودند. توسل به  سیاست های تشکیلاتی غیر کمونیستی، از قبیل بازی با رای و یار گیری جناحی برای موقعیت های تشکیلاتی و غیره در حزب باب شد.
رفقایی که بعدا انشعاب کردند و حزب حکمتیست را ساختند تاریخ انشعاب را از دو سه ماه قبل از کنگره 5 آغاز میکنند. انگار همه چی روال عادی داشت تا دو سه شیطان مساله نرفتن به پلنوم و برگزاری کنگره 5 را مطرح کردند. و این مساله باعث شد که رفقایی که تا آن زمان کاملا حزبی و متحد عمل میکردند به ناگهان تصمیم به انشعاب گرفتند و از امروز به فردا نه تنها حزب را با صد و خورده ای کادر اعلام کردند، بلکه سایت ها و ساختارهای تشکیلاتی شان را هم داشتند. این دوستان فکر میکنند که ما دیروز به دنیا آمده ایم. حزب حکمتیست درون حککا تشکیل شد. بخصوص از پلنوم 18 ببعد این حزب روز به روز محکم تر شد. از نظر مالی و ساختاری و کادری یک حزب تمام و کمال بود. طرح این بود که اگر نتوانند رهبری را در حککا بدست بگیرند، انشعاب کنند. من اذعان میکنم که نرفتن به پلنوم و تشکیل کنگره اعضاء کار نادرستی بود که به ساختار حزبی ضربات بسیاری زد. من بعنوان یکی از افراد موثر در این تصمیم گیری سهم خود را در این اشتباه بعهده میگیرم. اما تقلیل کل پروسه انشعاب به "دور زدن پلنوم" ساده لوح فرض کردن دیگران است.
خلاصه کنم. وحدت رهبری یکی از مهم ترین حلقه های حفظ وحدت حزب بود. در عین حال این پاشنه آشیل حزب بود. منصور حکمت بارها در این زمینه به رهبری حزب هشدار داده بود، از جمله در یک جلسه دفتر سیاسی در ماه مه 2001 یک هفته ای پس از عمل جراحی اش. او صرفا برای دادن هشدار به جلسه دفتر سیاسی رفت. دو ساعتی در جلسه شرکت کرد و به یک معنا به رهبری حزب اولتیماتوم داد، وصیت کرد، اتمام حجت کرد. هر یک از این اصطلاحات را که میخواهید بکار برید. او کوشید رهبری حزب را متوجه شرایط خطیر پیشارو کند. متاسفانه رهبری از درک این مساله عاجز ماند. عدم درک اهمیت وحدت رهبری، آسان گرفتن حفظ این وحدت و ندیدن تلاش شبانه روزی منصور حکمت و نقش او در حفظ این وحدت، اراده گرایی، اعتماد بیش از حد به قدرت خود، جاه طلبی های فردی تمام این مولفه ها در شکستن حزب نقش داشت. متاسفانه هیچ عنصری از رهبری وقت نتوانست بالای این شرایط عروج کند، به حزب افق دهد و حزب را متحد کند. شکاف ها از همان پلنوم 16 آغاز شد و عملا در پلنوم 18 به شکل ترمیم ناپذیری عمیق شد. برخی از رفقا یا هنوز از دیدن این مساله عاجزند یا میکوشند مسئولیت را از گردن خود باز کنند.
یکی از مسائل دردناک این دوره تلاش های نازل برای بی حرمت کردن کمونیست های با سابقه بود. ترور شخصیت و شیطان سازی ابعاد بی سابقه ای بخود گرفت. من شرم دارم مضمون برخی از ترور شخصیت ها را به زبان بیاورم. این روش ها ضربه سنگینی به اعتبار و انسجام کمونیسم کارگری وارد آورده است. رفقایی که تا دیروز با هم در یک کمیته فعالیت میکردند، بمحض جدایی یا روشن شدن اختلاف سیاسی – تشکیلاتی به "همکار رژیم اسلامی"، "ضد کمونیست"، "مکارتیست"، و غیره متهم میشدند. این روند یکی از دردناک ترین، نازل ترین و زیان آور ترین حرکات بود.
عجیب نیست که کمونیسم کارگری شقه شقه شد و انسجام خود را از دست داد. باید حرمت ها، انسجام، آرمانخواهی را بار دیگر در جنبش کمونیسم کارگری بازسازی کنیم و ارتقاء دهیم. این رسالتی است که حزب اتحاد کمونیسم کارگری بعهده گرفته است. ما بیش از یک سال است در این جهت کوشیده ایم. دستاوردهایی نیز داشته ایم. اما هنوز کار بسیاری پیشاروی ماست. ما هنوز از سال 2000، مقطع کنگره سوم حزب از این نظر بسیار عقب تریم. باید بکوشیم سریعا این عقب افتادگی را جبران کنیم.


بنظر شما کدامیک از جریانات چپ کنونی به منصور حکمت نزدیک تر است؟


حزب اتحاد کمونیسم کارگری. این تعریف از خود نیست. من این موضع را با اطمینان کامل اعلام میکنم. برخی از ما در کل پروسه جدال های درونی حزب از نزدیک شرکت داشتیم. ما رسما و علنا اعلام کرده ایم که انشعاب ضربه بسیار مهمی به کمونیسم کارگری زد و اجتناب پذیر بود. سهم خود را نیز در این پروسه بعهده گرفته ایم. این صراحتی که ما از خود نشان دادیم در جنبش کمونیستی کم سابقه است. ما صرفا از منافع کمونیسم کارگری و پیروزی آن حرکت کرده ایم. منافع و غرور شخصی را کنار گذاشته ایم. تلاش ما این نقطه عزیمت ما را در عمل به اثبات رسانده است. تلاش ما برای اتحاد صفوف کمونیسم کارگری تا همن جا بخشی از ضربات سکتاریسم و تحرکات سکتاریسی دو حزب حکمتیست و حککا را خنثی کرده است. تقلا برای باز گرداندن فرهنگ بالاتری به جنبش و حفظ حرمت افراد، هر چند که ممکن است کاری بدوی بنظر برسد، اما متاسفانه بعلت روش های مخرب این دو حزب ضروری شده است. ما در این جهت تلاش های بسیاری بعمل آوردیم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری برعکس دو حزب دیگر هیچگونه ادعایی مبنی بر داشتن درافزوده به منصور حکمت ندارد. ما میکوشیم نظریه ها و سیاست های سبک کاری منصور حکمت را پیاده کنیم. رهبری در حزب ما جمعی است. بنظر من از بسیاری جهات حزب ما نزدیک ترین حزب به منصور حکمت است. امیدوارم حتی نزدیک تر شویم.


نظر شما در مورد احزاب چپ در کردستان، بخصوص حزب کمونیست ایران و سازمان زحمتکشان چیست؟


بنظر من حزب کمونیست ایران یک حزب در سنت چپ سنتی است. نظریه ها و مواضع سیاسی این جریان و همچنین پراتیک آن گواه این امر است. این حزب بیشتر به مساله ملی معطوف است تا به جنبش طبقه کارگر و مبارزه برای سازماندهی انقلاب اجتماعی. بنظر من حزب کمونیست ایران یک جریان چپ ناسیونالیست است.
سازمان زحمتکشان یک جریان قومپرست و بشدت ارتجاعی است. از همان بدو انشعاب این جریان از حزب کمونیست ایران، منصور حکمت چنین تحلیلی را از این جریان ارائه داد. طی چند سال اخیر پراتیک این جریان، چاقو کشی های متعدد درون سازمان و در مجامع حزبی آن، بند وبست های آن با ارتجاع منطقه و بین المللی موقعیت ارتجاعی و قومپرستانه و باند سیاهی این جریان را کاملا روشن کرده است.


در حزب شما آیا کادر کرد هم  وجود دارد ؟


بله داریم..


نظر شما در مورد خواست ملت کرد چیست؟


اول باید پرسید که خواست ملت کرد چیست. در سه کردستان ایران، عراق و ترکیه مردم خواست های مختلفی دارند. احزاب گوناگون خواست های مختلفی را نمایندگی میکنند. لذا اعلام نظر در مورد سوال شما کار پیچیده ای است. بنابراین من نظرم را در مورد مساله کرد و راه حلی که حزب اتحاد کمونیسم کارگری مطرح میکند، اعلام میکنم.
در برنامه یک دنیای بهتر به مساله ستم ملی بر مردم کردستان اشاره شده و از آن بعنوان مساله کرد صحبت شده است. بعنوان راه حل اعلام شده که در صورت لزوم باید رفراندومی در کردستان با این پرسش از مردم برگزار شود: آیا مایل اید جدا شوید و کشور مستقل تشکیل دهید، یا اینکه با حقوق برابر در چهارچوب کشور ایران (عراق یا ترکیه هم به همین منوال) زندگی کنید. در صورت تمایل اکثریت مردم ساکن در کردستان جدایی کردستان باید برسمیت شناخته شود. در زمان رفراندوم حزب اتحاد کمونیسم کارگری بنا بر شرایط مشخص توصیه خود را مبنی بر جدایی یا عدم جدایی به مردم کردستان اعلام میکند. در شرایط کنونی حزب خواهان باقی ماندن مردم کردستان ایران در چهارچوب کشور و برخورداری از حقوق برابر است. در کردستان ایران مردم خواهان جدایی نیستند. شرایط ایران با عراق و ترکیه متفاوت است. لذا باید در هر مورد خاص بنا بر شرایط خاص بهترین تصمیم را بنفع مردم و تامین آزادی و برابری و رفع تبعیض گرفت.
باید اعلام کنم که حزب خواستی بعنوان خودمختاری را برسمینت نمی شناسد. از نظر ما فدرالیسم نیز شعاری بسیار ارتجاعی است که موجب گسترش و تعمیق جدایی و تفرقه میان مردم میشود و مساله ملی را دائمی و نهادینه میکند. ما با مقوله فدرالیسم بسیار مخالفیم و بهیچوجه آن را در جهت تامین حقوق مردم یا گسترش آزادی و برابری و رفع تبعیض نمیدانیم.
علاوه بر برسمیت شناسی خواست جدایی، حزب بر رفع ستم ملی تاکید بسیار دارد. در چهارچوب یک کشور، از نظر ما مردم باید بتوانند به زبان مادری حرف بزنند، تحصیل کنند و انتشارات داشته باشند. ضمنا دولت باید امکانات لازم ترجمه برای کسانی که به زبان رسمی مسلط نیستند، فراهم کند. زبان رسمی در کشور با انتخاب مردم تعیین میشود.    

                  
احزاب موسوم به چپ مدتی است دچار رکود شده اند و هر از چند گاهی انشعاب میکنند، چرا؟


مطمئن نیستم منظورتان کجاست. حدس میزنم در مورد ایران میپرسید. انشعابات و جدایی یکی از واقعیات سیاسی جامعه است. این مساله صرفا ویژه جریانات چپ نیست. در ایران اتفاقا چپ از سازمان و تشکل بالاتری نسبت به جریانات راست برخوردار است. تا آنجا که به جریانات ناسیونالیست پرو غرب مربوط میشود، اینها از تشکیل یک حزب ناتوان هستند. تلاش های بسیاری در سی سال اخیر برای ایجاد تحزب در میان این جنبش، سلطنت طلب یا جمهوریخواه، انجام گرفته است که ناموفق بوده است. تلاش های بسیاری از جانب دولت آمریکا نیز برای ایجاد وحدت حزبی میان این جنبش صورت گرفته که ناموفق بوده است. پس تا آنجا که به جنبش راست برمیگردد یک جریان یا حزب واحد وجود ندارد تا انشعابی در آن شکل گیرد.
در میان جریانات ملی – اسلامی که بخش عمده ای از جریانات چپ نیز در میان این جنبش قرار میگیرند، هر از چند گاهی ما شاهد جدایی هایی هستیم که از تحولات سیاسی ناشی میشود. حاکم شدن گرایشات مختلف سیاسی، بعضا جاه طلبی های فردی و غیره موجبات انشعاباتی را فراهم میکند. بطور مثال حزب دموکرات کردستان ایران در سی سال اخیر چندین انشعاب را از سر گذرانده است. جریانات فدایی نیز به همین شکل.
تنها مورد مهم و قابل ذکر در چند سال اخیر دو انشعاب در حزب کمونیست کارگری بوده است. که دلایل آن را نیز در بالا توضیح دادم. رکود فعالیت در میان جریانات چپ را نیز بنظر من با انشعاب در حزب کمونیست کارگری میتوان توضیح داد. حزب کمونیست کارگری پیش از انشعاب بزرگترین، متشکل ترین و رادیکال ترین جریان اپوزیسیون رژیم اسلامی بود. نبض فعالیت اپوزیسیون را تا میزان زیادی حزب تعیین میکرد. بطور نمونه پس از روی کار آمدن خاتمی و اوج گیری جنبش باصطلاح اصلاح طلب، این حزب بود که جنبش اپوزیسیون رادیکال را زنده نگاه داشته بود و با تمام قوا در مقابل رژیم اسلامی و افشای جریان باصطلاح دو خرداد فعالیت میکرد. کنفرانس برلین یکی از لحظات مهم این دوره است. حزب نقش مهمی در آگاهی افکار بین المللی در مورد رژیم اسلامی، پوچ بودن جریان اصلاح طلب و جلب همبستگی بین المللی با مبارزات مردم ایفاء کرد.
متاسفانه با انشقاقی که در صفوف کمونیسم کارگری پدید آمده است این روند کند شده است. قدرت مانور کمونیسم کارگری کاهش یافته است. به این دلیل است که شاهد رکود اپوزیسیون علی العموم و جریانات چپ علی الخصوص هستیم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری با تمام قوا میکوشد تا این روند را معکوس کند و با تلاش برای اتحاد صفوف کمونیسم کارگری، گسترش فعالیت سازمان دهنده حزبی و اتخاذ سیاست های اصولی کمونیستی کمونیسم کارگری را دگر بار در موقعیت پیشتاز و بعنوان فعالترین جریان اپوزیسیون قرار دهد.


حزب شما با چه احزابی رابطه حسنه دارد؟


باید دید منظور از حسنه چیست. ما روابط متمدنانه ای با احزاب اپوزیسیون داریم. ضمن نقد سیاست های کلیه احزاب از چپ و راست و افشای سیاست های ارتجاعی و ناسیونالیستی جریایات راست، و سیاست های انحرافی و غیر اصولی جریانات چپ، تلاش میکنیم که با فرهنگ و تمدنی بالا با کلیه اپوزیسیون رابطه برقرار کنیم. طی یک سالی که از تشکیل حزب میگذرد ما تلاش بسیاری وقف پروژه اتحاد صفوف کمونیسم کارگری نمودیم. موفقیت بسیاری نیز داشتیم. توانستیم به دیوار سکتاریسم و نفرت ساخته شده توسط دو حزب حککا و حکمتیست، ضربات مهمی وارد آوریم. اما متاسفانه این دو حزب در مقابل شکستن دیوار سکتاریسم و نفرت شدیدا مقاومت میکنند. موجودیت خود را مدیون این شرایط میدانند. ما اکنون انرژی و تمرکز خود را کاملا معطوف به سازماندهی مبارزات طبقه کارگر و فعالیت درون جنبش های اجتماعی و نیز جلب و جذب نیروهای کمونیسم کارگری به حزب نموده ایم.